۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

مثلث «جداشدگان»، «منتقدان» و تواب «ایرج مصداقی» چگونه شکل گرفت (قسمت اول)

hormoz b1e83برای ما چه یک فرد، یک حزب یک ارتش و یا یک آموزشگاه چندان زیبنده نیست، اگر مورد حمله دشمن قرار نگیریم، زیرا در آن صورت حتمآ چنین مفهوم خواهد شد که تا سطح دشمن تنزل یافته ایم، زیرا امر خوبی است که ما مورد حمله دشمن قرار بگیریم. زیرا معلوم می‌شود که مابین خود و دشمن خط فاصل روشنی کشیده ایم. باز بهتر خواهد شد اگر دشمن به ما وحشیانه حمله ور گردد و بدون اینکه حتی کوچکترین نقطه مثبتی برای ما قائل شود، ما را به تیره ترین رنگها بیالاید، زیرا این نشان می‌دهد که «مانه تنها خط فاصل روشنی بین خود و دشمن کشیده‌ام، بلکه در کارمان هم به موفقیتهای بزرگی دست یافته ایم» «مائوتسه تونگ»

 وزارت اطلاعات اخیرآ مطلبی به نام «گزارش 93» به نام مزدور توابی منتشر کرده است این گزارش ، به روشنی  شکست مطلق«گزارش 92 را به نمایش میگذارد. زیرا اگر گزارش قبلی،لبه تیز لجن پراکنی هایش متوجه   مسول شورای ملی مقاومت بود، این بار نه تنها به رهبری این جنبش بلکه به کلیه هواداران شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق ایران و خلاصه به هر فردی که به صورت جدی با رژیم جمهوری اسلامی ایران مرزبندی قاطع دارد نیز لجن پراکنی کرده است..
زيرا كه همه آن لجن پراكني ها كه درديگر سايتهاي وزارت اطلاعات بوفور يافت ميشود ، هيچ خريداري در ميان هواداران اين مقاومت و بي همتا نداشته است ، كسي كه مدعي بود كه“ صداي سوم  “ ميخواهد باشد ، ا كنون آنچنان تنها مانده است که فقط «تواب مانده است وحوزش ». نيروهاي چپ مدعی این مزدور همهم كه به گزارش 92 گوشه چشمي نشان ندادند. ازاين بهتر به شكست گزارش 92 بهتر نميتوان اعتراف كرد .
دراين جا بايد به همه هواداران اين مقاومت كه با هوشیاری انقلابی جوابهاي بسيار راديكال و انقلابي به گزارش 92 دادند و آن را درميان ايرانيان رسوا، بدنام و منفور كردند درود فرستاد .


پروسه توطئه هاي اقدامات رژيم برعليه مخالفان خود
الف : ترور وسركوب درداخل وخارج كشور
رژیم جمهوری اسلامی ایران در گام اول از همان ابتدای حکومت ننگین خود به دلیل ماهیت ارتجاعی وضدبشری  اش ، سرکوب وکشتار را برای حذف مخالفان سیاسی و عقیدتی خودش بکار گرفت. این رژیم با تقبل هزینه های بسیار سنگین سیاسی، «سربازان گمنام» خود را برای حذف فیزیکی مخالفانش در خارج از مرزهای ایران به کار گرفته بود.
ولي با افشاگريهاي نيروهاي مخالف اين رژيم درمجامع بين المللي كه منجر به فراخواندن سفرا يشان ازايران وصدور حكم جلب بين المللي براي برخي ازسردمداران حكومت گرديد ، به جايي نرسيد و نا چارشدكه تاكتيك خودش را عوض كند .تابرای نظامش هزینه های سیاسی کمتری در بر داشته باشد. در این مرحله رژیم، دیگر از مزدوران ایرانی و غیر ایرانی برون مرزی خود برای حذف سوژه هایش استفاده میکرد، همانند ترور رهبران کرد در رستوران «میکونوس»
 . ب : تلاش براي جدايي بين مردم ومقاومت ايران شيطان سازي
 در گام بعدی برای حذف مخالفانش در خارج از کشور به این فکر افتاد که باید همانند ایران مابین «مردم ومقاومت سازمان یافته شان»جدائی بیاندازد.لذا سیاستش راتغییر داد. زیرا متوجه شده بود که اینگونه تنش زائی در منطقه و در سطح جهانی برای دوام و ثبات سیاسی نظامش درآینده هزینه های مخرب و جبران ناپذیری را دربرخواهد داشت.
لذا راههای سهل و آسان تری را برای ضربه زدن به مخالفان جدی خودش در پیش گرفت .به جای راه حل نظامی به راه حلهای سیاسی متوسل گردید..
یعنی بر مبنای اصطلاح معروف: وقتی بتوانم فکرش را خراب بکنم چرا فیزیکی او را از بین ببرم! ابتدا برای شناخت بهتر هموطنامان آنهارا دسته بندی، تفکیک و طبقه بندی نمود. بعد برنامه ای را برای انداختن شکاف مابین ایرانیان در وزارت اطلاعات و با تصویب ولی فقیه با حیله و فریب به تصویب رساند و آنگاه دامی را برای هموطنان خارج کشور پهن نمود:
«اموال فراریانی که توسط دولت جمهوری اسلامی مصادره شده بود بعد از بازگشت هموطنان به خاک وطن به ایشان برگردانده خواهد شد!» .
آخوند خاتمی می گفت ما باید تلاش نمائیم تا:
«معاندین نظام » را ابتدا به «مخالفین»، سپس به «موافقین» تبدیل نمائیم. رژیم با شامه ضد انقلابی اش فهمید که با در پیش گرفتن سیاست سلف عقیدتی اش «معاویه» می تواند تقریبآ همه انسانها را باپول، و وعده دادن گندمهائی از نوع «گندم ری» و باغ سبز بخرد. به همین خاطر ابتدا به سراغ ضعیف ترها رفت. به قولی سراغ کسانی رفت که پایشان برای برگشت به ایران شل تر بود. لذا ماموران سفارتها و کنسولگریهای رژیم در خارج از کشور که تا دیروز به جاسوسی و طراحی ترور مخالفان مشغول بودند، به یکباره مهربان شدند!، ریشهایشان دیگر حنائی نبود و دیگر تسبیح ریا را در هوا نمی چرخاندند!
ج :مارك زدن و ترور شخصيت براي منفعل كردن مخالفين
يكي ازشيوه هاي بسياركثيف وزارت اطلاعات ، براي منفعل كردن هواداران مقاومت وسايرگروههاي سياسي ، متوسل شدن به اكاذيب و دروغهاي كثيف ازنوع آخوندي ميباشد. 
رژيمي كه بنا به گزارش  مطبوعات از صدر تا ذيل مقاماتش ، رسمي و غير رسمي ، درلجن زار فساد غرق ميباشد واين فساد را در سرتاسر جامعه گسترش داده و اكنون ازجانب مقامات رژيم درمورد فساد درمدارس هشدارميدهند، رژيمي سردمدارانش ، به تجارت برده جنسي به كشورهاي منطقه ازجمله دوبي وپاكستان مشغول  است . سعي ميكند كه مخالفين خود را نيز با اتهاماتي ازاين دست ، ترورشخصيت كرده و مانع فعاليت آنها بشود . ماموران دون پايه آخوندها درخارج كشور كه از همان جنس خودش ميباشند نيز براي از دورخارج كردن ، مخالفين به همان شيوه زنگ زده متوسل ميشوند.اينگونه شيوه ها نه تنها منجر به انفعال ما نخواهد شد ، بلكه عزم مارا براي جنگ بيشتر با رژيم و عواملش بيشتر خواهد كرد . چون كه دعواي ما بارژيم وعواملش فردي نيست ، بلكه سياسي ميباشد.دراين زمينه مثال فراوان است .
 هـ :تلاش براي بازگرداندن ايرانيان به ايران با حيله هاي مختلف
متاسفانه برخی از ایرانیانی که از خون و رنج و شکنج فرزندان رشید این میهن دارای پاسپورت پناهندگی شده بودند به سفارت و کنسولگریهای رژیم سرازیر شد. پاسپورتهایشان را پس دادند و پاسپورت جمهوری اسلامی را گرفتند. البته شرط ورود به ایران پر نمودن فرم مخصوص سفارت بود:از گروهکهای مخالف نظام چه کسانی را می شناسید؟ اسامی حداقل 4 تن از هواداران مجاهدین خلق ایران را بنویسید! در ایران نیز خانه ها خریده شد! املاکشان نیز توسط رژیم آزاد گردید. سیاست سلف «خمینی» یعنی معاویه برای رژیم تبدیل به حلوای مشکل گشا شده بود.

جالب اینکه به یکباره بسیاری ازکسانی که تا چندی پیش از فداکاریهای مجاهدین تعریف و تمجید کرده و از آنها به لحاظ سیاسی حمایت می کردند به یک باره به «اپوزیسیون مجاهدین» تبدیل می گردیدند! بعد از مدتی که از اینگونه افراد خبری نبود کاشف به عمل می آمد که فلان کس به ایران رفته است. هموطنان در ابتدا برای رفتن به ایران بهانه هائی برای توجیه عملشان می آوردند. به قول معروف خجالت می کشیدند به سفارت و کنسولگریهای رژیم مراجعه نمایند. ولی رفته رفته قبح این کار فرو ریختو طوری که حتی از هواداران مجاهدین نیز می پرسیدند:شما به ایران نمی روید؟ .

آنها با توجیهاتی همچون: مبارزه طولانی شده است! دلم برای مامانم تنگ شده است! چندین سال است که به ایران نرفته ام! می خواهم بچه هایم کشورشان را ببینند! می خواهم درعروسی خواهرزاده ام شرکت کنم! بابام فوت کرده است! واز این قبیل بهانه ها کارشان را توجیه می کردند.
خانمی را می شناسم که از مدعیان سابق پرولتری بوده و به زنان مجاهد ایراد می گرفت که چون آنها روسری سرشان می گذارند، من مجاهدین را قبول ندارم! اما بعد خودش آزادانه بر سرش روسری گذاشته و به سفارت رژیم رفته و با دریافت پاسپورت ایرانی به ایران تحت حاکمیت ملایان رفت! ایشان که به هنگام فرار به سختی می توانست هزینه خروج خود از کشور را تهیه نماید، در همان سفر اول برای خودش در ایران خانه خرید و با بینی گچ گرفته به موطن دوم خود در اروپا برگشت.
این دام گذاری کثیف دامن برخی از فعالان سیاسی در خارج کشور را نیز گرفت وبه ایران رفتند. بسیاری از آنها بعدها در قتلهای زنجیره ای به قتل رسیدند و بسیاری نیز اعدام شدند و یا هم اکنون هنوز در زندانهای جمهوری اسلامی به سر می برند
و :به خدمت گرفتن افراد بريده ازمبارزه تحت عنوان منتقدين وجداشدگان
.
رژیم آنگاه مشغول یارگیری در میان افراد سیاسی بریده از مبارزه گردید. تا به قول معروف با خود آنها برعلیه یارانشان که هنوز بر آرمانشان وفادار می باشند بجنگد. قصد رژیم قبل از همه پرداخت هرچه کمتر هزینه سیاسی، اجتماعی از جیب نظام سفیانی اش بود. و اگر در این میان فردی نیز صدمه ای دیده بود استفاده و سود تبلیغاتی اش را به جیب خودش بریزد.: «اختلافات درون گروهی» بوده است وآنها «خودشان، خودشان را از بین برده اند». نیت پلیدش انداختن شکاف بین اپوزیسیونهای خارج از کشور بود. برای پیش برد این پروژه ضد انقلابی عده ای از جداشدگان از مبارزه را برای مزدوری به کار گرفت .

به عنوان مثال در مرکز شهر هامبورگ برای نزدیکی وارتباط نزدیک ترو بیشتر با ایرانیان در بهترین وگرانترین نقطه این شهر برای شاگرد جلاد اوین «سعید شاهسوندی» با نام مستعار «اصفهانی»، یک مغازه خواربار ـ کتاب فروشی به نام «بهار» خرید! این مغازه در آن زمان تنها مغازه خواربارفروشی با اجناس ایرانی و امکان خرید برای ایرانیان بوده است.
رژیم از طریق این شاگرد جلاد  ـ که بعد از دستگیری در خدمت رژیم و بر علیه سازمان مجاهدین به کار گرفته شد ـ، رابطه اش را با دیگرافرادی که به نوعی از مبارزه کنار کشیده شده بودند برقرار کرده و مشغول جذب افرادی شد که پایشان برای حفظ پرنسیب ها و مرزبندی با رژیم سفت نبود.

آنها برای پیش بردن خطوط رژیم و انداختن شکاف بین اپوزیسیون، ابتدا در خارج از کشور «انجمنهای »مختلفی تشکیل دادند. انجمنهای رنگارنگ با نامهای مختلف. ازنامهای پرولتری گرفته تا نامهای مترقی. عده ای نیز طرفدار حقوق بشر شدند! عده ای را نیز تحت پوشش انجمن های حمایت از صلح و مخالفان جنگ به کار گرفتند. بسیار کسانی را که زمانی ادعای روشنفکری داشتند و آرزویشان چاپ کتابهایشان در کشورهای جهان سوم بود، برای خدمت به بشریت! به ایران دعوت کردند. رژیم از بکار بردن هیچ لقبی و استفاده کردن از مترقی ترین اسامی نیزبرای پیشبرد این سیاست کثیفش دریغ نکرد. اسامی انجمنهائی همچون کانون های فرهنگی، پناهندگی، دانشجوئی، حزب سوسیالیستی و غیره. اما هواداران مجاهدین و شورای ملی مقاومت، مرعوب هیچکدام از این حربه های رژیم نشدند و بر سر اصول شان یعنی «به زیر کشیدن تمامیت رژیم» از «ماه» به «چاه»، بی وقفه تلاش نمودند. سیاست وزارت بد نام اطلاعات این بودکه: یک فردسیاسی زرنگ برای رسیدن به هدف از دروغهای مصلحت آمیز می تواند به خوبی بهره برداری کند! در عالم سیاسیت همه چیز مجاز است!
آنگاه در این دام وتله گذاریها، عده ائی سست عنصر و بریده از مبارزه با نام «جداشدگان از سازمان مجاهدین» به دام وزارت اطلاعات افتادند. در رآس این جماعت بریده و خائن که به تعداد انگشتان دست نیز نمی رسیدند «سعید امامی » و «حسین شریعتمداری» قرار داشتند. یعنی در پشت پرده سرنخ تمام ساپورتهای لجیستیکی، مالی و سیاسی در دست وزارت بدنام اطلاعات بود.
آنها برای زدن ضربه سیاسی به تنها اپوزیسیون جدی، متشکل و سرنگون طلب رژیم شان یعنی «سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت»، به خصوص به سردار و رهبر این جنبش یعنی «آقای مسعود رجوی» و شیطان سازی بر علیه آنها مطبوعات و شخصیتهای سیاسی به نام زیادی را خواسته و یا ناخواسته به کار گرفتند. آنها برای هرچه بیشتر آلوده کردن فضای سیاسی در خارج کشور از عناصر بریده از مبارزه در سازمان مجاهدین بر علیه آنها استفاده کردند. لذا قبل از هرچیز به سراغ تلویزیونهایی رفتند که به دلیل مشکلات مالی در حال ورشکستگی بودند. وزارت اطلاعات از طریق لابی ها و مزدوران ایرانی وطن فروش خود برای یارگیری در میان اینگونه رسانه ها رفت و توانست بسیاری از آنها را با پول خریده و در اختیار خود قرار بدهد.

رسانه هائی همچون روزنامه نیمروز(چاپ لندن)- کیهان هوائی چاپ لندن - رادیو 24 ساعته به سرپرستی مانوک خدابخشیان - کانون سیاسی فرهنگی در هامبورگ - کانون دموکراتیک پناهندگان و دانشجویان ایرانی - نشریه علی کشتگر به نام (میهن) - روزنامه عصر امروز ونشریه کار(اکثریت).
آخوند یونسی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران گفته بود: هیچ انجمن و تشکیلاتی در خارج از ایران نیست که ما (یعنی وزارت اطلاعات) در آن دست نداشته باشیم .
رژیم متوجه شد که از طریق راه اندازی شرکتهای کاذب با محمل تبلیغاتی برای اجناس داخل کشور بهتر می تواند به آنها نزدیک گردذ. بسیاری از همین شرکتهای پوششی برای دور زدن تحریمها در حال حاضر نیز به داد رژیم رسیدند. رژیم متاسفانه به دلیل پراکندگی اپوزیسیونهای خارج کشور توانست سیاستش را جهت شیطان سازی بر علیه جدی ترین مخالفان نظامش در شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران تا اندازه ای به پیش ببرد. به همین خاطر سیاست پدر عقیدتی اش «معاویه» را برای خرید آدمها و رسانه های خارج از کشوری و نفوذ و رخنه درآنها ادامه داد. و در این رابطه توانست بسیار موفق باشد. ماموران وابسته به وزارت بدنام اطلاعات راتحت عنوان روزنامه نگار مخالف نظام، که روزنامه اش را رژیم تعطیل کرد! نماینده مترقی دو دوره از مجلس ارتجاع که الان دیگر مخالف نظام است! معاون وزیر که از سیاستهای نظام خسته شده است و غیره و غیره را بعنوان اپوزیسیون به خارجه و بخصوص یکراست به آمریکا فرستاد. آنها در حال حاضر از تحلیلگران و مفسران در تلویزیون صدای آمریکا و بی بی سی می باشند. جالب اینکه همه آنها در چند دوره نیز توسط رژیم دستگیر و برای سفید کاری و عادی جلوه دادن به زندان طویل المدت نیز محکوم شده اند، تا همه چیز عادی جلوه بکند! البته همگی بعد از مدت زمانی کوتاه از مثلآ زندان آزاد گردیدند. جالب تر از همه اینکه همگی قانونی از کشور خارج و سراز آمریکا و یا انگلستان مرکز «بی بی سی» درآوردند.
عضوگیری جدید از بریدگان از مبارزه در صفوف مقاومت ایران و بکار گیری چهره هائی با سابقه مبارزه با رژیم، بر علیه پیشتازان آزادی مردم ایران. اینها شیوه هائی بود که برای رژیم هزینه های کمتری داشت تا مخالفانش را از میدان بدر بکند. رژیم در ادامه این سیاست خط پس دادن پاسپورتهای پناهندگی و بر گشت به ایران را نیز به پیش برد.
در سال 1376 شمسی رژیم عده ای از اعضای سابق مجاهدین را که از بدنه سازمان مجاهدین و از مبارزه بریده بودند عضوگیری کرد. این امری کاملآ طبیعی می باشد که عده ای بدلائلی از مبارزه به کنار می روند. رژیمهای دیکتاتوری برای عضو گیری به دنبال آدمهائی که ضعف دارند می گردند. آدمهائی که دچار خود بزرگ بینی، توهم و کیش شخصیت هستند. ابتدا حلوا حلوایشان می کنند و آنگاه آنها را در خدمت سیاستهای پلیدشان بر علیه خانواده و دوستانشان بکار می گیرند.
نام این گروه فوق را رژیم «جداشدگان» گذاشته بود. رهبری و سر نخ این دسته در وزارت بدنام اطلاعات در تهران در دست «سعید امامی» و «شریعتمداری » بود. جمهوری اسلامی ایران عده ای از رسانه های مطبوعاتی مدعی «اپوزیسیون» رژیم را نیز خریداری کرده ودربست دراختیار این مزدوران گذاشته بود. وظیفه اصلی این جماعت «جداشدگان» در آن سالها خراب کردن چهره مقاومت مردم ایران بود. آنها از طریق بسیاری از رسانه های خارج از کشور مدعی اپوزیسیون، که دمشان به «سعید امامی» و «حسین شریعتمداری» وصل بود برای شیطان سازی، دروغ، تهمت زدن و خراب کردن چهره مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت در تمامی شهرهای اروپا به سخنرانی ومصاحبه های مطبوعاتی مشغول بودند، و همانند همین مدعیان کذائی«منتقدان» امروزی بودند. نشریه ای به نام نشریه «پیوند» داشتند. هوار می کشیدند که: مجاهدین در اشرف زندان دارند! مجاهدین مخالفانشان را اعدام می کنند! مجاهدین کرد کشی کرده اند! آنها خانواده را از هم پاشیده اند. مجاهدین«سکت» هستند! در مجاهدین حقوق بشر نقض می شود! مجاهدین نیز همانند رژیم پلید آخوندی نسل کشی می کنند! ومزخرفاتی از این قبیل که دیگر تکرار مکررات است.

مدت زمان زیادی به طول نکشید که دست «جداشدگان» رو شد و تبدیل به کارتهای سوخته شدند. از «جداشدگان» دیگر اثری نیست. ما دیگر از آنها نه جائی می شنویم و نه جائی از آنها مطلبی می خوانیم. همگی آنها علی رغم اینهمه سرمایه گذاری توسط رژیم برای متلاشی کردن مقاومت سازمان یافته شان با همت، هوشیاری، قاطعیت و تلاش اعضای شورای ملی مقاومت و هوادارانشان مردود شدند و تیر رژیم به سنگ خورد. اما بعد از سوختن تمامی کارتهای رژیم با نام «جداشدگان»، چهره ها و نفرات تازه نفس از سال گذشته با نام«منتقدان» به مجاهدین و شورای ملی مقاومت برای زدن ضربه مجدد به آنها سر درآوردند! جالب اینکه آنها نیز همان مزخرفات وهمان چرندیات «جداشدگان» را اما اینبار با نام «منتقدان» نشخوار می کنند! از هموطنان عزیز تقاضا دارم گزارش 93 تواب «ایرج مصداقی» را بخوانند تا به عمق وجود دشمنان مجاهدین که از احمق ترین دشمنان آفریده شده اند پی ببرند. تازه، نورسیده ای جدید که مدتی به دلیل سهل انگاری ما زندانیان سیاسی سابق در آب نمک خوابیده بود و در همان رسانه هائی که در بالا از آنها نام برده ام به بزرگ نمائی وی پرداخته بودند، در سال گذشته فیلش را با نام «گزارش 92»به هوا کرد.
در آن گزارش بیشتر دو موضوع کاملآ برجسته بود. حذف کامل آقای مسعود رجوی و متلاشی کردن تشکیلات منسجم و آهنین مجاهدین خلق ایران که از دیرینه آرزوی رژیم و امام گور به گور شده اش بود. اما از آنجائیکه در آن طرح کذائی تیرشان به سنگ خورد، این بار یعنی در گزارش 93 وزارت اطلاعات از طریق تواب «ایرج مصداقی» پاچه دیگر اعضای مقاومت را نیز گرفته است تا به قول معروف با انداختن «توپ» در زمین مقاومت مردم ایران نفراتش را مشغول کند و بازی بدهد! زهی خیال باطل. برای اینکه بیشتر به این طرح کذائی بپردازیم در مقاله بعدی با طرح سوالاتی توضیح خواهم داد. هواداران مقاومت باید بر اعصاب خود مسلط باشند و دچار برخوردهای عکس العملی نشوند. چرا که هیچکدام از آنها «منتقد» به مجاهدین و شورای ملی مقاومت نیستند. این طرح وزارت بدنام وزارت اطلاعات برای حذف نیروهای مقاومت و هواداران «اشرف نشانشان» از صحنه ی نبرد و  درگیر شدن با این موضوعات میباشد.ایشان با دریدگی بی‌نظیر، همانند پاسداران «امر به معروف و نهی از منکر» نوک دماغش را وارد حریم خانوادگی بنده نیزکرده است. غافل از اینکه آقای نا محترم، ما با امثال شما و رژیم خونخوار جمهوری اسلامی ایران دعوای خانوادگی نداریم، بلکه دعوای ما با شما یک جنگ و دعوای کاملآ ایدئولوژیک وسیاسی است. این جنگ،واین دعوا،تا نابودی تمامیت این نظام فاسد وخونریزوبرقراری حکومت مردم بر مردم ادامه خواهد داشت.خطاب به این مزدور ومزدوران دیگر تاکید می کنم:اینگونه اتهامات در اروپا نقض حقوق فردی ،شهروندی ودخالت در امور شخصی انسانها محسوب می باشد و فرد اتهام زننده مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت
هرمز صفائی نوائی
آلمان -12.08.2014

۱۳۹۳ تیر ۱۵, یکشنبه

فردین ماهوتچیان - ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﺧﺎﻟﻘﺎﻥ ﺷﮕﻔﺘﻲ ﻫﺎ

Fardin Mah 


 
ﺣﺪﻭﺩ ﻳﻚ ﻫﻔﺘﻪ اﺯ ﮔﺮﺩﻫﻤﺎﻳﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ و ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ اﻳﺮاﻥ ﺩﺭ ﻭﻳﻠﭙﻨﺖ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﻣﻴﮕﺬﺭﺩ, اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻋﻆﻴﻢ, ﺑﻲ ﻧﻆﻴﺮ, ﺑﺎ اﻧﻌﻜﺎﺳﺎﺗﻲ ﺑﻲ ﺳﺎﺑﻘﻪ, ﺑﺎ اﺑﻌﺎﺩﻱ ﺷﮕﺮﻑ, ﭼﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻛﻴﻔﻴﺖ و ﻛﻤﻴﻴﺖ,  ﺯﺑﺎﻧﺰﺩ ﺧﺎﺹ و ﻋﺎﻡ ﻛﻪ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺯﻧﺪﻩ اﺯ ﭼﻨﺪ ﺷﺒﻜﻪ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﻧﻴﺰ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ و ﻳﻜﻲ اﺯ ﺷﺒﻜﻪ ﻫﺎ ﻧﻴﺰ اﻋﻼﻡ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺨﺶ ﺯﻧﺪﻩ اﻳﻦ اﺟﺘﻤﺎﻉ ﻋﻆﻴﻢ,   31 ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺑﻴﻨﻨﺪﻩ ﺭا ﭘﻮﺷﺶ ﺧﺒﺮﻱ ﺩاﺩﻩ و ﺳﻮاﻟﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﻂﺮﺡ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ اﻳﻦ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻋﻆﻴﻢ ﺭا ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﻭﻳﻠﭙﻨﺖ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻩ?
ﺣﻘﻴﻘﺘﺶ اﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﺮاﺳﻢ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻆﻪ ﻋﻆﻤﺖ اﻳﻦ ﮔﺮﺩﻫﻤﺎﻳﻲ ﺫﻫﻨﻢ ﺭا ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻛﺮﺩﻩ و ﻣﺮﺗﺐ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺗﻲ ﺭا ﻛﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﻮﺩﻡ, ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﺑﺎﻻ و ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ, ﻣﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﻨﻢ و اﺧﺒﺎﺭ اﻳﻦ ﻛﺸﻮﺭ ﺭا ﻛﻢ و ﺑﻴﺶ ﭘﻴﮕﻴﺮﻱ ﻣﻴﻜﻨﻢ,  ﻭﻟﻲ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺠﻤﻌﻲ ﺭا ﺣﺘﻲ اﺯ ﺣﺰﺏ ﺣﺎﻛﻢ ﻧﺪﻳﺪﻩ اﻡ و ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﺬاﺭﻱ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺮاﺳﻢ ﺑﺎ ﺷﻜﻮﻩ و ﺑﺰﺭﮒ و ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﺑﺎ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻗﻮﻱ ﻛﻪ ﻻﺯﻣﻪ ﺁﻥ اﺳﺖ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﺮﺩﻩ اﻧﺪ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ اﻧﺠﺎﻡ ﺩاﺩﻥ ﺁﻥ,
ﺟﺪاﻱ اﺯ ﻛﻴﻔﻴﺖ و ﻛﻤﻴﻴﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻛﻴﻔﻴﺖ اﺻﻠﻲ اﻳﻦ ﮔﺮﺩﻫﻤﺎﻳﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺣﻀﻮﺭ 600 ﺷﺨﺼﻴﺖ اﺯ 69 ﻛﺸﻮﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﺮاﻳﺸﻬﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺻﺪاﻱ ﻭاﺣﺪ ﻋﻠﻴﻪ ﺑﻨﻴﺎﺩﮔﺮاﻳﻲ ﺭﮊﻳﻢ ﻭﻻﻳﺖ ﻓﻘﻴﻪ و ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺁﺯاﺩﻱ ﻣﺮﺩﻡ اﻳﺮاﻥ ﺑﻮﺩ, اﻳﻦ ﺁﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ اﻳﻦ ﮔﺮﺩﻫﻤﺎﻳﻲ ﺭا ﺑﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻣﻴﻜﺮﺩ, ﺑﻠﻪ ﺧﻮاﻩ و ﻧﺎﺧﻮاﻩ ﺑﺎﻳﺪ اﻓﺰاﺭ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﭼﻨﻴﻦ اﺟﺘﻤﺎﻉ ﻋﻆﻴﻤﻲ, ﺧﺎﻟﻘﺎﻧﻲ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﺑﺎﭘﺘﺎﻧﺴﻴﻠﻲ ﻋﻆﻴﻢ ﻧﻴﺎﺯ اﺳﺖ, ﺗﺸﻜﻴﻼﺗﻲ ﻣﻨﺴﺠﻢ و ﺟﺪﻱ, ﻛﺎﺩﺭﻫﺎﻱ ﺫﻳﺼﻼﺡ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ و ﺭﻫﺒﺮﻱ ﺑﺎ اﻗﺘﺪاﺭ اﻳﻦ ﺁﻥ ﭼﻴﺰﻱ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﺑﻴﻂﺮﻑ و ﺑﺎ اﻧﺼﺎﻑ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺁﻥ ﺭا ﺑﺒﻴﻨﺪ و ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻛﻨﺪ و ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ ﺑﻪ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻭاﺩاﺭﺩ, ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺗﻮﺟﻪ اﻡ ﺭا ﺟﻠﺐ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ اﺫﻋﺎﻥ ﺩاﺷﺘﻪ اﻧﺪ, ﻓﺪاﻱ ﻳﻚ ﻃﺮﻓﻪ و ﻛﺎﺭ ﺑﺪﻭﻥ ﭼﺸﻢ ﺩاﺷﺖ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ اﺳﺖ, ﭼﺮا ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻛﻴﺴﻪ اﻱ ﻧﺪﻭﺧﺘﻪ اﻧﺪ و ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭا ﺑﺮاﻱ ﻣﺮﺩﻣﺸﺎﻥ ﻣﻴﺨﻮاﻫﻨﺪ و ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺻﺪﻕ و ﻓﺪا,  ﺑﺮاﻱ ﭘﺮﺩاﺧﺖ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺩاﻭﻃﻠﺒﻨﺪ, ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﺧﺎﻧﻪ و ﻛﺎﺷﺎﻧﻪ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩﻩ و ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﮔﻠﺨﻨﺪ ﺁﺯاﺩﻱ ﻭﻃﻦ و ﻣﺮﺩﻣﺸﺎﻥ ﻣﻴﮕﺮﺩﻧﺪ, ﻭﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﮔﻮﻫﺮاﻥ ﺑﻲ ﺑﺪﻳﻠﻲ ﮔﺸﺘﻪ اﻧﺪ ﺑﺎ ﭘﺮﻭ ﺑﺎﻟﻲ ﻣﻘﺘﺪﺭ  ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺳﺪ و ﻣﺎﻧﻌﻲ ﺭا ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺳﺮﻧﮕﻮﻧﻲ ﺭﮊﻳﻢ ﻭﻻﻳﺖ ﻓﻘﻴﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﻧﻤﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ,
و ﻧﻪ ﺩﺭ ﺣﺮﻑ و ﺷﻌﺎﺭ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﻣﺸﺨﺺ اﻧﻘﻼﺑﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﻬﺮﺗﺎﺑﺎﻥ ﺁﺯاﺩﻱ ﻣﺮﺩﻡ اﻳﺮاﻥ, ,,ﻣﻴﺘﻮاﻥ و ﺑﺎﻳﺪ,, ﺭا ﺑﻪ اﺛﺒﺎﺕ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ اﻧﺪ, اﺯ اﻳﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﺩﮊﺧﻴﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﺪ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ و ﻋﺠﺰ ﺭا ﻣﻲ ﺷﻜﻨﻨﺪ و ﺩﮊﺧﻴﻢ ﺭا ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ اﺭاﺩﻩ ﭘﻮﻻﺩﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯاﻧﻮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻭﺭﻧﺪ, و اﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﺧﺴﺮﻭﻱ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺒﺎﺭﺯاﺕ ﺁﺯاﺩﻳﺨﻮاﻫﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩﻡ اﻳﺮاﻥ ﺧﺎﻟﻖ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﺷﻮﺭﺷﻲ و اﺷﺮﻑ 350 ﻣﻴﺸﻮﺩ,
و اﮔﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪاﻥ ﻟﻴﺒﺮﺗﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪ و ﻣﻮﺗﻮﺭ و 
ﺩﻳﻨﺎﻣﻴﺰﻡ ﻋﻆﻴﻢ ﻣﺒﺎﺭﺯاﺗﻲ ﺧﻠﻘﺸﺎﻥ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ.
ﺑﺮاﺳﺘﻲ ﻛﻪ اﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮاﺑﺮ ﺧﺎﻟﻘﺎﻥ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﮕﻔﺘﻲ و اﻳﺜﺎﺭ و ﻓﺪا ﺟﺰ ﺳﺮ ﺗﻌﻆﻴﻢ و ﺳﭙﺎﺱ و ﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬاﺭﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺭاﻫﻲ ﭘﻴﺪا ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ,و اﺯ اﻳﻦ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﺮاﺑﺮ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﭘﺎﻛﺒﺎﺯ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺴﻠﻲ ﺭا ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺩاﺩ ه ﺑﺎ اﻓﺘﺨﺎﺭ ﺳﺮ ﺗﻌﻆﻴﻢ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻴﺎﻭﺭﻡ و ﺑﻪ اﻭ و ﻫﻤﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪاﻥ ﺩﺭﻭﺩ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﻢ و ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﻳﻚ اﻳﺮاﻧﻲ ﺩﺭ ﺗﺒﻌﻴﺪ اﺯ ﺗﻚ ﺗﻜﺸﺎﻥ ﺑﺮاﻱ ﺭﺯﻣﺸﺎﻥ ﺳﭙﺎﺳﮕﺬاﺭﻡ (ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻛﻪ اﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩاﺭﻡ اﺯ اﻳﻦ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ ﻧﻴﺎﻳﺪ)  ﺑﺮاﻳﺸﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻨﻬﺎ ﺭا ﺁﺭﺯﻭ ﺩاﺭﻡ.
ﻓﺮﺩﻳﻦ ﺁﻟﻤﺎﻥ

۱۳۹۳ خرداد ۲۰, سه‌شنبه

در شعار «انترناسیونالیست»، در تفکر و نگاه «ناسیونالیست راست»



«انتقاد کردن حرف نیست، یک فرهنگ است. باید آنرا شناخت و در کنارش پیشنهاد نیز داد و به آن عمل کرد. آنانی که با کلمات سخن می گویند، ولی در عمل هیچ راه حلی برای جزئی ترین سؤالات ندارند، دروغ می گویند.»

 باز خرداد ماه آمد، روز شهدا و زندانیان سیاسی، روز اعلام تاسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران توسط آقای مسعود رجوی (مسئول شورای ملی مقاومت ایران)، روز انزجار از کودتای 17 ژوئن در فرانسه و خیز مماشات گران استعماری برای نابودی مقاومت سازمان یافته یک خلق اسیر و در زنجیر.
خلاصه اینکه این ماه، ماه پر تلاطمی هم برای مجاهدین و مقاومت ایران و هم برای رژیم خونریز حاکم بر ایران و ایادی و مزدورانش در خارج از کشور عزیزمان، بخصوص در سایتهای مجازی می باشد.
بهر حال مردم و مقاومت سازمان یافته شان درگیر یک جنگ تمام‌ عیار در تمامی جبهه های «نظامی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک» با جنایتکاران حاکم بر ایران زمین می باشند، لذا اصلا و ابدا انتظاری غیر از این تهاجمات نیست. اما هدف از این نوشتار صرفا برای هوشیاری بیشتر مبارزین و نیروهای برانداز و معتقد به نظامی مبتنی بر حکومت مردم بر مردم بر اساس چهارچوب های بین‌المللی می‌باشد.
راستی، این روزها زمزمه مدعیان «دموکراسی!»، «انترناسیونالیسم» و آقایان روشنفکرنمای «وطنی» را در سایتهای هدایت شده توسط وزارت بدنام اطلاعات در رابطه با گردهمائی مقاومت سازمان یافته در ویلپنت پاریس شنیده اید؟ آقایان حراف یعنی همان «گاوگند چاله دهان ها» می سرایند و می نویسند که:
مجاهدین در این گردهمائی و گردهمائیهای دیگرشان «افغانیها»، «سیاهپوستان» و «عربها» را برای هرچه بیشتر نشان دادن جمعیت شان به پاریس می آورند! زهی بی شرمی، زهی بی حیایی، اینهمه بی مسئولیتی در قبال آینده ی کشورمان و اینهمه تلاش در پیش بردن خط وزارت اطلاعات آخوندی برای هر چه ضعیف تر نشان دادن و شیطان ساختن از مقاومت مردم ایران.
 ما ایرانیان متأسفانه با تمام تیز هوشی و زرنگی ای که داریم، در بسیاری از موارد خواسته یا نا خواسته، عمدا و یا غیرعمد حرفهائی می‌زنیم و یا اعمالی انجام می‌دهیم که در خاتمه به جیب دشمنان مردم ایران که در حال حاضر همین آخوندهای جنایتکار می‌باشند ریخته خواهد شد. ایرادگیری و انتقاد نمودن بسیار بسیار خوب است، اما همیشه باید هر انتقاد و ایرادی که از فرد، جمع، سازمان یا گروهی می‌گیریم همراه با «پیشنهاد و راه حل» باشد، یعنی ابتدا خود پاپیش بگذاریم و بعد انتقاد کنیم. «یک سوزن به خودمان بزنیم بعد یک جوالدوز به دیگران فرو بکنیم». در غیر اینصورت به آن «نق زدن» می گویند.
 براحتی می‌توان ذره بینی برداشت و به دنبال یک پدیده ای براه افتاد و ایرادات و اشکالات آن را جستجو کرد. انسان جنبنده، بدون خطا و ایراد نمی باشد، چه برسد به سازمان و مقاومتی به این گستردگی و عظمت مثل سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت که در نبرد با خونخوارترین رژیم تاریخ بشری است که از حمایتهای «سیاسی، فرهنگی، و نظامی» ابرقدرتها «مماشاتگران غربی» برخوردار است. اگر از روی «دگماتیسم و کوته بینی» بگوییم که مجاهدین هیچ خطائی در طول این 35 سال نکرده اند که  حرف بی جائی است و خودشان نیز در هیچ جا، نه نوشته و نه گفته‌اند که عاری از خطا بوده اند.
سوال من اما این است؟ ما خودمان، یعنی (جماعت مدعی روشنفکر و روشنفکر نما ی بی عمل که همیشه در طول تاریخ معضلی برای مردم ایران بوده ایم) چه می کنیم؟ ما برای آزادی مردم ایران در عمل به غیر از حرافی چه کرده ایم؟ چه گام مثبتی برای رها شدن مردم از قید اسارت و بردگی حاکمان مستبد بر ایران بر داشته و برمیداریم؟ چرا تا این حد فقط و فقط به دنبال بهانه گیری و گرفتن ایراد از مجاهدین و لنگ و لگد زدن به مقاومت ایران هستیم؟ آیا به نطر شما آنانی که به جدی ترین، مصمم ترین و متشکل ترین تشکیلات یک‌صد سال گذشته مبارزات رهائی بخش ملت اسیر و در بند ایران، ناجوانمردانه می تازند دمشان به دم دشمن اصلی مردم ایران یعنی جانیان وزارت اطلاعات وصل نیست؟ بدون هیچ شک و شبهه ای باید اعتراف نمود که آن‌ها مستقیم و یا غیر مستقیم پیش برنده خط وزارت اطلاعات خونخوارترین رژیم در تاریخ مردم ایران می باشند، چراکه در حال ضعیف کردن و شیطان سازی از مقاوم ترین، جدی ترین، متشکل ترین و فداکارترین قهرمانان تاریخ مبارزات مردم ایران هستند.

در عصری که روزگار ناامیدی ها، تسلیم ها، و به خفت تن دادن ها است، اینهمه لنگ و لگد زدن به تنها سازمانی که با تمام ناملایمات منطقه ای و غیره تا به حال ایستاده است و افرادش به مبارزان ساعت هفت شب به بعد تبدیل نشده‌اند، چیست؟ این همه تهاجم و شیطان سازی و براه انداختن جنگهای روانی برعلیه این پیشتازان آزادی مردم ایران ـ که این روزها در سایتهای به‌خصوص خائنین مدعی «انتقاد» و سایت «شاعر بریده» و «بچه تواب، ایرج مصداقی» براه افتاده است ـ چیزی جز ادامه همان جنگ فرهنگی و سیاسی جانوران حاکم بر کشورمان با مجاهدین نیست؟ بدون ذره ای شک و تردید همین است و آنها فرمان را از جائی دیگر می گیرند، همانطور که در بالا اشاره نموده‌ام، مردم و مجاهدین خلق ایران درگیر یک جنگ «سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک» با آخوندهای جنایتکار می باشند. لذا یکی از حربه های دشمن، شیطان سازی و خراب کردن چهره مقاومت توسط وزارت بدنام اطلاعات می باشد. بنا براین آنهائی که ناخواسته با نام انتقاد به این دام می‌افتند باید هوشیار و بیدار باشند تا ضعیف کردن مقاومتی جدی و پایدار، به سود آخوندهای جنایتکار تمام نشود.
چرا خواسته یا ناخواسته اینهمه از مقاومت مردم ایران ایراد می گیرید؟ ناخواسته همان خطی را به پیش می‌برید که خواسته وزارت بدنام آخوندی و ایادی و مزدورانش در سایتهای مجازی است؟ چرا با خودتان و مردمتان صادق نیستید؟ دائم به دروغ دم از وطن‌پرستی می‌زنید اما در عمل یقه مقاومتی را که برای آزادی وطن اعضایش بر بالای دار رقص رهائی می‌کنند را گرفته اید؟
«سرود انترناسیونالیسم» می خوانید، اما در کمال وقاهت در عمل با تفکری «راسیستی» حضور ملت های دردمند و زخمدار کشورهای برادر، افغانستان، عراق ،سوریه و آفریقائی را در اجتماع «ویلپنت پاریس» مردود می شمارید؟ درد شما از کجاست؟ آیا پیامتان از اینهمه وراجی برعلیه مجاهدین، جز آمدن عشوه های سیاسی برای آخوندها نیست؟ شما نیز به نوعی دیگر ولی همچون جلاد، کلمات را ذبح می‌کنید. چرا در محتوای نوشته‌ها و گفته هایتان هیچ نشانی از دیدگاه های «فرا میهنی» و «فراسازمانی» که همان «انترناسیونالیسم» است دیده نمی شود؟ شما راست ترین ناسیونالیست ها هستید که  از سر خودبزرگ بینی، با ضدیت کورتان نسبت به مجاهدین به بلندگوهای شیطان سازی بر علیه آن‌ها تبدیل شده اید. شما تا زمانی که یقه یک سازمان طرفدار برانداختن دیکتاتوری در ایران را می‌گیرید در عمل تعلق به «چپ ارتجاعی» دارید که هیچ فرقی با «راست ارتجاعی» حاکم بر ایران ندارد.
شما دروغ می گوئید. شما به دروغ از کلماتی همچون «دموکراسی» و «انترناسیونالیسم» دم می‌زنید، اما در نگاه و عمل از راست ترین اقشار متعفن جامعه روشنفکری می باشید که مردم ما در طول تاریخ همواره از شمایان بی عمل، خنجرهائی بر پشت خود دارند. برای توجیه بی‌عملی و فرارتان از میدان مبارزه همانند لاشخور در انتظار نابودی و از هم پاشیده شدن مقاومت سازمان یافته نشسته اید تا دگر بار بنشینید و در مرگش تحلیل بدهید و دوباره ادای روشنفکری در آورید. اما غافل از اینکه اینبار این مقاومت تحت هدایت و راهبری «مسعود» نسلی را پرورش داده است که تا به آخر می ایستند.
نتیجه اینکه: رژیم خونخوار حاکم بر میهنمان به ناموس تک تک کلمات تجاوز نموده وآنها را از محتوا تهی نموده است. آن‌ها از تمام کلمات و شیوه‌ها ی رایج روشنفکری در سایتهای مجازی برای مرعوب کردن این مقاومت سازمان یافته استفاده خواهند نمود تا این حرکت و این جنبش را کند نمایند. اما غافل از اینکه همه ما می‌رویم تا یک، دو، سه، صد و هزار اشرف بسازیم و با هدایت و راهبری پیشتازانمان در زندانهای لیبرتی و زندانهای رژیم خونریز، ریش و ریشه آخوندهای پلید را بسوزایم و خاکستر کنیم.
پس برای آنکه «صدای مردم وزندانیان» بشویم، پیش به سوی ویلپنت پاریس در 27.06.2014
 هرمز صفائی نوائی
آلمان 09.06.2014